اولین بوسه آناهید
دوشنبه 1 مهرماه 92 بود که من و آناهید دو تایی دراز کشیده بودیم و داشتیم شعر "حسنی نگو نه دسته گل" رو تو موبایلم می دیدیم که یهو آناهید به طور کاملا خودجوش برگشت و لپ مامان رو یه بوس آبدار با صدا کرد و من کلی ذوق زده شدم زنگ زدم مامانی بیاد و اون هم ببینه راستی مامانی اینا دارن میرن رشت مسافرت ولی ما به خاطر بابا که جلسه داره نتونستیم بریم ولی خیلی دلم هوای مسافرت کرده آخرین سفرمون 28 اردیبهشت بود که مامان جون و باباجون هم باهامون اومده بودن
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی