جشن دندونی دقیقه نودی آناهید جونم
روز یکشنبه 22 بهمن قرار شد مامان جون آش دندونی واسه آناهید بپزه و براش بیاره از اونجایی که تا آخرین لحظات بعداز ظهر شنبه هنوز قطعی نبود که مامان جون اینا بیان خونه ما یا ما بریم دیدن اونها متاسفانه من نتونستم تدارک مهمونی مفصل و از پیش برنامه ریزی شده ای رو ببینم همه چیز خیلی سریع اتفاق افتاد صبح روز یکشنبه در حالیکه در تدارک تهیه لازانیای معروف سرآشپز سمیرا بودم یهو تصمیم گرفتم برم و واسه شب کیک بخرم ... ایکاش زودتر تصمیم میگرفتم و کیک شکل دندون سفارش میدادم یا حداقل یه کیک سفید رنگ پیدا میکردم اما تنها گزینه ام همین بود و فقط روی کیک رو دادم توی شیرینی فروشی نوشت و مثلا شکل دندون کشید
یه تیر و چند نشون همینه دیگه اون شمع 8 هم یعنی پیشاپیش آناهید 8 ماهش داره تموم میشه همش 8 روز مونده خووووووو بعدش هم گفتم من که دارم کیک میگیرم بذار یه دو تا دونه بادکنک هم بگیرم دیگه
بفرمایید آش دندونی ... خیلی خوشمزه بود دست مامان جون درد نکنه
این هم یه دسر خوشمزه که دخترخاله عزیزم درست کرده بود ...
این هم آناهید خانم موش موشی با تل مینی موس .... یادش به خیر این تل رو از دیزنی لند پاریس خریدم فکرش رو نمیکردم یه روز بذارم رو سر دخملم ...
امیدوارم وقتی آناهید بزرگ شد با آناهید و بابایی سه تایی بریم و آناهید کلی حال کنه
این هم دخترخاله ژینا موش موشی ... اینجا آناهید خواب بود و بازم نشد دوتایی باهم عکس بندازن