آناهید جونمآناهید جونم، تا این لحظه: 11 سال و 10 ماه و 30 روز سن داره

آناهید ... ایزدبانوی آبها

آنچه گذشت ..... (قسمت سوم)

1391/6/11 16:31
نویسنده : مامان آناهید
272 بازدید
اشتراک گذاری

یادمه حدود اوایل هفته 17 یا 18 بارداریم بود، یه روز که با خاله سعیده داشتم حرف میزدم بهم گفت اگه میتونی شروع کن در دوران بارداریت قرآن بخون و من هم خیلی از این پیشنهاد استقبال کردم چون تا بحال قرآن رو کامل نخونده بودم و خیلی وقت بود که دلم میخواست این کار رو بکنم و این پیشنهاد یک جرقه شد در ذهنم و شروع کردم به خوندن قرآن و با کمک خدا تونستم تا تقریبا چند روز قبل از زایمانم قرآن رو به طور کامل بخونم و خیلی از این بابت خوشحال بود بودم و احساس رضایت میکردم و در این مدت هم همیشه برای سلامتی نی نی دعا میکردم و خدا هم کمکمون کرد قلب

راستی این همون سارافونی که برای آناهیدم بافتم، و روز یکشنبه 7 اسفند 90 بود که شروع کردم به بافتنش ولی یادم نیست که کی تموم شد خجالت

سارافون نارنجی بافتنی

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (1)

خاله سعیده
8 مهر 91 23:15
الهی خاله قربون این سارافون خوشگل بشه کی میشه آناهید ناز نازی کوپولی خانم بپوشدش و بیاد خونه خاله