آناهید جونمآناهید جونم، تا این لحظه: 11 سال و 10 ماه و 30 روز سن داره

آناهید ... ایزدبانوی آبها

چکاپ مجدد قلب بعد از 1 سالگی

1392/8/28 22:38
نویسنده : مامان آناهید
814 بازدید
اشتراک گذاری

آخرین باری که رفتیم پیش دکتر میری ، حدودا 7 ماهت بود و قرار بود به دلیل وجود یه نشتی توی رگ قلبت تا 1 سالگی صبر کنیم و دکتر به ما گفت که احتمالا هم این رگ بسته میشه و مشکلی نخواهد بود ....

قبل از تولدت پیش خودم تصور میکردم مثل هفت خان رستم چندین مرحله سخت دارم که باید پشت سر بذارم و خیالم راحت بشه 1- تولد 2- واکسن 1 سالگی 3 – وضعیت قلبت 4- چکاپ چشم پزشکی ..... اما اون موقع نمیدونستم که در برابر مورد سوم بقیه اصلا خان نیستند.

بعد از تولدت در اولین فرصت از دکتر میری وقت گرفتم که البته یکی دو روز وقتت تغییر کرد و من و بابا تو رو روز سه شنبه 11 تیر 92 بردیم پیش دکتر میری، مامانی کاری براش پیش اومد و نتونست بیاد و ما رفتیم پیش دکتر و اکو انجام داد و متاسفانه به ما گفت که اون نشتی رگ بسته نشده و دیگه به طور طبیعی بسته نخواهد شد و باید از طریق آنژیوگرافی و به وسیله آمپلاتزر (Amplatzer) بسته بشه و ما موندیم یه دنیا سوال و نگرانی ... دکتر هم خیلی به ما توضیح داد و گفت میتونید برید تحقیق کنید و به چند تا دکتر دیگه نشون بدید و تصمیم بگیرید و گفت از الان تا 1 سال دیگه فرصت دارید در این خصوص اقدام کنید ولی بهتر هست که این عمل تا قبل از پاییز انجام بشه چون با شروع پاییز احتمال سرماخوردگی بیشتر میشه و باعث بروز عفونت میشه .... ما با پریشونی از مطب دکتر اومدیم بیرون و همون موقع زنگ زدیم به مامانی گفتیم البته من به مامان جون نگفته بودم تا نگران نشه و مامانی هم از همه جا بیخبر وقتی مامان جون بهش زنگ زده بود قضیه رو گفته بود ... برگشتیم خونه و توی راه هم توی ماشین طق معمول آناهید خانم حالش به هم خورد و حال بد ما رو بدتر کرد .... حالا باید بریم دنبال دکتر و تحقیق در این مورد که چه کنیم

با خانم دکتر شهرام مشورت کردیم و ایشون به ما دکتر سلگی که مطبش بالای میدون ونک بود رو معرفی کرد و باهاشون تماس گرفت که یه وقت فوری به ما بدن و روز یکشنبه 16 ام رفتیم پیش دکتر سلگی و مجدد اکو انجام داد و دقیقا همون حرفهای دکتر میری رو زد و وقتی ازشون درمورد عمل پرسیدیم گفتند که خودشون انجام نمیدن و 2 تا دکتر این کار رو انجام میدن یکی دکتر میری در بیمارستان بهمن و همینطور دکتر مجتهدزاده در بیمارستان شهید رجایی و حالا ما موندیم بین انتخاب یه دکتر با سابقه بیشتر ولی بیمارستان دولتی و یا یه دکتر جوان تر با سابقه کمتر (سابقه خوب ولی کمتر به نسبت دکتر مجتهدزاده) و بیمارستان خصوصی،  در نهایت تصمیم بر این شد که روز 4شنبه 19 ام بریم پیش دکتر مجتهدزاده و نظر ایشون رو هم بدونیم، بازم داستانهای تکراری رفتن دکتر و گریه های آناهید موقع گرفتن اکو و شنیدن حرفهای تکراری که راهکار یکی بود عمل و بس .... تنها تصمیم انتخاب دکتر و بیمارستان بود ... شراید بدی بود هر کس یه چیزی میگفت  و من واقعا داشتم دیوونه میشدم که چه راهی رو انتخاب کنم حتی به استخاره هم فکر کردم و البته استخاره اینترنتی هم کردم که به یقین نرسیدم و در نهایت با تمام دغدغه های فکری تصمیم گرفتیم که بیمارستان بهتر و درنتیجه دکتر میری که از اول آناهید رو ویزیت کرده بود رو انتخاب کنیم و خانم دکتر داوری که سرپرست تیم پزشکی در بیمارستان بهمن بودند تماس گرفتم برای هماهنگ کردن وقت عمل. بعد رفتیم مطب دکتر نخستین داوری و من قبلا اسم ایشون رو تو اینترنت جستجو کرده بودم و دیده بودم که با تیم دکتر مجتهدزاده هم کار میکنن و فوق تخصص قلب کودکان هست ولی اولش تو بیمارستان بهمن ایشون رو بادکتر دیگری که داروساز بودند و اسمشون داور بود اشتباه گرفتم و همش ناراحت بودم که چرا یه دکتر داروساز رو به عنوان دکتر سرپرست و هماهنگ کننده به من معرفی کردند ولی وقتی رفتیم بیمارستان فهمیدم که اشتباه کردم و ایشون دقیقا همون خانم دکتر نخستین داوری بودند که تو اینترنت دیده بودم و خیلی تعریفش رو شنیده بودم البته در موردش نوشته بودند تو یه وبلاگ که در نگاه اول خیلی خوش برخورد نیستند و وقتی رفتیم پیش ایشون تقریبا داشتم به همون نتیجه میرسیدم علاوه بر برخورد خشک و رسمی اولیه خیلی هم ما رو ترسوند و مشکل آناهید رو برامون توضیح داد و ما تا قبل از اون اسمش رو مشکل نمیذاشتیم ولی با برخورد ایشون ما خیلی ترسیدیم در نهایت بعد از انجام مجدد اکو نظرات قبلی رو تایید کرد و به ما گفت که ایشون استاد تمام این دکترهایی بوده که ما تا به حال پیششون رفتیم که واقعا هم همینطور بود . در نهایت مقرر شد روز 30 تیر یکشنبه نوبت عمل آناهید در بیمارستان بهمن باشه. در این فاصله هم روز سه شنبه بابا امیر رفت از شرکتی که آقای دکتر میری معرفی کرده بود آمپلاتزر رو تهیه کرد و سر همین مساله هم ما خیلی استرس داشتیم چون دنبال جنس ساخت آلمان بودیم که متاسفانه در سایز مورد نیاز آناهید موجود نبود و در نهایت از همون شرکت خریداری کردیم و نکته جالب اینجا بود که مدیر شرکت که یک آقای دکتری بودند از همسفران ما در سفر چین بود .. اینجاست که میگن کوه به کوه میرسه آدم به آدم نمیرسه ولی اینجا آدم به آدم رسید.

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)