آناهید جونمآناهید جونم، تا این لحظه: 11 سال و 10 ماه و 30 روز سن داره

آناهید ... ایزدبانوی آبها

ماه اول آناهید جونم

1391/8/4 11:17
نویسنده : مامان آناهید
1,293 بازدید
اشتراک گذاری

بازم مجبورم چیزایی رو که یادمه رو تلگرافی بنویسم .. آخه ماههای اول اونقدر آدم کار داره که وقت نمیکنه وبلاگ بنویسه الان که دارم این مطلب مینویسم آناهید 4 ماهش تموم شده واکسنش رو هم زده و اما اتفاقات ماه اول .....

روز پنجشنبه  8 تیر رفتیم آزمایشگاه تهران کلینیک که بیلیروبین خون آناهید چک بشه صبح زود آناهید گلی رو بردیم و تستش رو گرفتیم و خدا رو شکر خوب بود، بازم از ترس اینکه قندش پایین نیاد من به مسئول آزمایشگاه گفتم حالا که خونش رو گرفتین میشه قند خونش رو هم تست کنین من خیالم راحت بشه و این فاکتور رو اضافه کردیم که خدا رو شکر خوب بود ... باورم نمیشد ... بعدش اومدیم خونه و مامان جون آناهید رو که 10 روزش شده بود برد حموم معروف 10 روزگی

آناهید تو حموم (10 روزگی)

آناهید تو حموم (10 روزگی)

روز شنبه 10 تیر بازم آناهید باید آزمایش میداد و تیروییدش رو مجددا تست میگرفتند بازهم من خواستم قندش رو هم بگیرن که همه چیز خوب بود فقط TSH خونش 0.1 بالاتر بود که وقتی خانم دکتر خسروی دید گفت بازم باید آزمایش تکرار بشه ولی این دفعه ببریدش آزمایشگاه کاخ خلاصه این بچه ما همه اش باید سوراخ سوراخ میشد که روز 17 تیر بردیمش آزمایشگاه من خونه مامانم بودم و از خونه مامان اینا آژانس گرفتیم و رفتیم تستش رو دادیم طبق معمول آزمایش قند به درخواست من اضافه شد انگار خیال من نمیخواست راحت بشه هر بار که خون آناهید رو میگرفتند من از فرصت استفاده میکردم ... راستی روز10 تیر که رفته بودیم تهران کلینیک قرار بود دکتر شادانلو هم منو ویزیت کنه و چسب پانسمان بخیه هام رو باز کنه که خیلی روز بدی بود ... چون دکتر دو تا عمل اورژانسی براش پیش اومده بود و رفته بود واسه عمل ما هم صبر کردیم یک ربع نیم ساعت گفتیم الان میاد الان میاد خلاصه تا ظهر من و مامان و آناهید تو مطب معطل شدیم از طرف دیگه نمیخواستم روز دیگه برم واسه آزمایش خلاصه با کلی معطلی بالاخره دکتر اومد و همه چیز ختم به خیر شد.

(10 تیر 1391)

اینم عکس آناهید خانم وقتی 11 روزش بود و داشت میرفت آزمایشگاه (10 تیر 1391)

ماه اول زندگی آناهید همه اش تو آزمایشگاه بود بازم یه آزمایش دیگه این دفعه باید میبردیمش اکوکاردیوگرافی از قلبش چون دکتر خسروی موقع معاینه یه صدای اضافه تو قلبش شنیده بود ... واقعا داشتم از استرس میمردم کلی نذر کرده بودیم که خدای نکرده قلبش مشکلی نداشته باشه روز 18 تیر بود که رفتیم کلینیک قلب کودکان پیش دکتر سید رضا میری نزدیک تهران کلینیک ... چقدر دکتر خوبی بود با حوصله به سوالات ما جواب داد و خدا رو 100 هزار مرتبه شکر که خیال ما رو راحت کرد و گفت یه سوراخ کوچیک 3 میلیمتری بین دهلیز راست و چپ هست که طبیعیه خیلی از نوزادان اینجوری هستند و این سوراخ بعد تولد به طور طبیعی بسته میشه و چون سوارخ ریز هست نیاز به دارو و عمل نداره اگه سوراخ بین 5 تا 9 میلیمتر بود با دارو درمان میشد و اگر بزرگتر بود درمانش عمل بود که خدا رو شکر مشکلی نبود و گفت اون صدایی که د رمعاینه قلب شنیده شده همین بوده و مشکلی نیست قرار شد بعد از پایان 6 ماهگی مجددا ببریم که مطمئن بشیم مشکل برطرف شده ... خدا همه رو از بلا و مریضی به دور کنه مطب دکتر بغلی دکتر میری متخصص مغز و اعصاب کودکان بود و مراجعینش که اونجا بودند همه معلول ذهنی بودند خیلی از دیدن اون بچه ها ناراحت شدم و فقط از خدا سلامتی همه بچه ها رو خواستم واقعا ناراحت کننده بود .. انشاء الله خدا هیچ بچه ای رو مریض و ناقص نکنه ... آمین

بعدش تمام نتایج آزمایشگاه رو بردیم پیش دکتر خسروی 20 تیر ماه بود و این آخرین ویزیت دکتر خسروی بود چون مسیرش واسمون راحت نبود و بعد از اون آناهید رو واسه چکاپ بردیم پیش دکتر رویا شهرام که سر خیابون خودمون بود و خیلی نزدیک بود و دکتر خوبی هم هستش.

آناهید

این هم عکس آناهید وقتی 22 روزش بود و میرفتیم پیش دکتر خسروی

و اما دیگه بگم از ماه اول که به تجویز دکتر برای جلوگیری از افت قند دو تا وعده هر بار 30 سی سی شیر خشک با کاپ بهش میدادیم که کلی داستان و دردسر داشت نمیخورد میریخت بیرون،  بالا میاورد ، قطره آد هم بدتر از اون تا میخورد بالا میاورد.. همه اینها به کنار کولیک و دل درد ها که از ساعت 5 و 6 عصر شروع میشد تا 8 و 9 شب و تو این مدت مدام جیغ میزد و گریه میکرد ما هم باید رو دست میچرخوندیمش .. آهنگ های هنگامه یاشار هم که موزیک متن بعد از ظهرهای ما بود همه آهنگاش رو از بر شده بودم تازه علاوه بر اینها تکنیک مادرجون امیر توسط مامان امیر تو گوش آناهید خونده میشد که عبارت بودند از گفتن اینها .... دررررررررررررررررررررر ...... زررررررررررررر ..... ویززززززززز ...... خلاصه هر صدایی که فکرش رو کنین ما تو گوش آناهید میخوندیم بعضی وقت ها هم صدای سشوار تا این چند ساعت سپری بشه و آناهید ساکت بشه

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (3)

مامان تارا و باربد
4 آبان 91 11:42
امیدوارم همیشه سالم باشه این خانم کوجولوی ناز خدا حفظش کنه ماشالا ببوسینش


مرسی عزیزم، تارا و باربد هم خیلی نازن
خاله سعیده
2 آذر 91 23:40
ای جونم عسل چه ناز شده تو این حوله حمام
مامان آريو
7 آذر 91 10:06
دخترت خيلي نازه عزيزم خدا برات نگهش داره بوس واسه ي آناهيد جونم